هرچند که «آرزو داشتن بر جوانان عیب نیست»، امّا من نمی خواهم، زمین خشکی باشم که باران هر محبتی سیرابم کند و مهرِ هر نهال نورسیده ای در وجودم ریشه کند.

می خواهم محبت و عشق شما چنان در وجودم شکوفا شود که سخت ترین طوفان زندگی نیز آن را از ریشه در نیاورد.

آشنای غریبم

 

غریبه ای بس قریب که از کشیدن بار محبت ناتوان است و لاف عشق را به رسوایی در آمیخته است.

آشنایم اما غریب و این غربت را تنها همین بهانه کافی است که: «خود کرده را تدبیر نیست»

و در این وانفسای غربت، از تمام زمان هایی که سینه ام کانون هر محبتی بوده و چشم هایم چشمه لذات زودگذر و فریبنده، می گریزم. آری، این سینه و چشم هر جایی نباید سوغاتی جز «غربت» داشته باشد.

زمانه ای شده است، که «دل» از «ناله» و «ناله» از «دل» حکایت می کند و هردو سرودِ عشق سر می دهند و هردو شیفته حالی و سودای «محالی» و چه شرم هایی که نمانده بر دلم و چه فتنه هایی که در میانمان فاصله نینداخته است. من نیز از پیمان شکستگانم که بارها عهد بسته ام را قربانی هوا و هوس کرده ام و اکنون خون بهایش را می پردازم.

با کدامین زبان از شرمساری هایم سخن بگویم؟!

به کدامین سرزمین پناه برم که از نگاه شما دور باشم؟!

چه سخت است، در این وانفسای دنیا، عاشق بودن و «عاشقانه زیستن».

چه زمانه ای است، که در معنای عشق غرق می شوی و چیزی جز لاف عشق حاصلت نمی شود.

چه سخت می شود باور کرد که عده ای ندیده، فریفته شده اند و جان و دل باخته اند و در شیدایی تمام، نغمه های عاشقی سر می دهند.

شاید که نه، به حتم ویقین «از ماست» و به راستی «که از ماست که برماست»

هرچند «طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند» (حافظ)

فاصله «ادعّا» تا «عمل» می تواند هم بلند باشد و هم کوتاه؛ ادعای این مطلب اینکه «خیال روی تو در هر طریق همره ماست»

در همه حال و در هر حال، در همه لحظه ها و در هر لحظه، در تنهایی و در جمع، از یاد معشوق، نمی توان دور بود، اما اگر بخواهی در جمع و آشکار در هر لحظه به یادش باشی، دیگر نمی توانی مانند مردمان عادی زندگی کنی. آن می شود که دل از همه می بری، از صحبت کردن با دیگران لذت نمی بری و شنیدن هر صدایی به جز صدای او گوشت را نیز می آزارد و فکر کردن به هرکسی غیر از او عذابت می دهد و بایستی در تمام لحظه هایت حضور را بفهمی و درک کنی و چه سخت است بدانی که عشقت ناظر بر رفتار و کردار و اعمال مخفی و آشکار توست و به راحتی نمی توانی دل و جان و چشم خودت را به حراج و بی عفّتی بگذاری و دانستن با ندانستن و خطا کردن همان «هل یستوی الذین یعلمون و لایعلمون» است و باید این جور باشد که دانسته خطاکردن از ندانسته گناه کردن، جرمش بیشتر است.

شاید بسیار شنیده باشی که هزار دلداده و عاشق به هرکوی و برزن معشوق خود را می خوانند. پس باید آنان، تمام لحظه هایشان را وقف توسّل و التماس کرده باشند و تمام ذکر و فکرشان عشقشان باشد و هر قطره اشکشان پر از خون باشد؛ اما نمی دانم چرا دل های پرطپش مرده اند و بیشتر دل های عاشق نما، غبار گرفته اند.

واقعا می شود عاشق بود و از عاشقی نشانی نداشت؟!

می شود «مدعی» بود و در عمل برای اثبات این «ادعا» چیزی نداشت؟

غم فراق و دل داغدار و صورتی قرمز و برافروخته باور کردنش سخت است.

عاشق باشی و راحت بخوابی و بهترین غذاها را بخوری و. بازهم می شود باور کرد؟

واقعا باور کردنش سخت است دلت برای یک لحظه دلدادگی و دلبری دلداده باشد، ولی شاد باشی و از انتهایی ترین نقطه دلت لبخند بزنی؟!

می شود از زمان شروع ندبه یا کمیل یا توسّل تا پایانش خوب گریه کنی و اشک بریزی، اما این اشک و گریه فقط برای ساعاتی باشد که صدای خوشی ندبه را برایت زمزمه کند؟ خدا نکند که ندبه خواندن ما نیز مانند یکشنبه کلیسا رفتن مسیحی ها باشد. یعنی آنکه عشق و امام خودمان را فقط برای لحظه های تنهایی و فقر و نداری و هوا و هوس هایمان بخوانیم و او را تنها برای ساعاتی صدا زنیم و زمانی که بیرون از فضای ندبه و توسّل قرار گرفته باشیم، یادمان برود که لحظاتی پیش ندا سر داده بودیم:

«متی ترانا و نراک»

آری، اگر این گونه باشد، همان چشم هایی که آرزوی زیارت مولا را داشت، می شود دیده بان دیده های هوس و شهرت می خواستی که صدای آقایت را بشنوی، اما بیرون از ندبه هر صدایی را می شنوی و لذت می بری؟! پس اگر چنینی بدان که نه تنها مهمان یک سبد لبخند، که میهمان یک شاخه گل لبخند هم نخواهی شد.

اما حرف آخر اینکه قلم ها این روزها چه راحت با نام مولا عشق بازی می کنند و چه بی شرم و حیا بر روی کاغذها می رقصند و چه راحت از چهره ای که ندیده اند و صدایی که نشنیده اند، مانند یک گل و یک منظره طبیعی سخن می گویند.

چنان نشان می دهند که گویی دیده اند و شنیده اند! که به خواب هم نمی بینند و نمی شنوند و راحت تر بگویم که چه راحت قلم ها عاشقانه شده اند و عشق این واژه سه حرفی مظلوم را شهید هوا و هوس های خود می کنند.

این هم به عنوان به یک تذکر که: نگذاریم فرازهای دعا مظلومانه بر لب ها بیایند و بروند و بشوند قال بدون حال؛ یعنی همان بازی با الفاظ که از سر تکرار و عادت خوانده می شوند.


استاد گپ,استاد چت,لیس گپ,لیس چت,عشق گپ,عشق چت,لیز گپ,لیز چت عشق ,نمی ,اند ,سخت ,لحظه ,ای ,می شود ,و در ,اند و ,و چه ,هایی کهمنبع

اس ام اس جدید دوستی و معرفت

مطالب خنده دار کرونا ویروس (عکس)

بهترین جملات زیبا و آرامش بخش + متن های آرام بخش

عکس و متن زیبا برای شروع یک روز خوب عاشقانه

عکسهای زیبا از طبیعت بکر سراسر جهان

مکانهایی که در مه زیبایی دوچندان دارند

عکسهای ستارهای مشهور هالیوود در سال 2020

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت سبک زندگی جهان علیه خشونت بانک مقالات فارسی و ترجمه Www.ArteRina.com بازار سقز-نیازمندی های شهر سقز sarailxs4 casa سختی گیر رزینی پکیج آب دانلود رایگان 2 معرفی کالا اجناس فوق العاده